تازه ها

شنبه 20 آذر 1395-16:3 کد خبر:21539

اشتباه بزرگ


انعکاس شمال - ابعد از مدتی تا به خودم آمدم، متوجه شدم در خانه هم به فکر سیما هستم. قبل از خواب باید شب بخیر سیما را می خواندم و می خوابیدم.

دیگر خسته شده ام، دلم به حال خودم می سوزد، دلم به حال همسرم می سوزد، دلم به حال فرزندم می سوزد، بلاتکلیف هستم، نمی دانم چکار کنم.

نمی دانم از کجا و چطور شروع کنم 25 سالم بود که به اصرار خانواده ام با دختر همسایه که 23 ساله بود، ازدواج کردم.

به فکر ازدواج نبودم ولی فکر می کردم، این طور برای خودم هم بهتر است و زودتر سر و سامان می گیرم و از ولخرجی هایم کم می شود.

ولی از همان اول لیلا به دلم ننشست، بیشتر وقتم را در بیرون از خانه و سر کار صرف می کردم. لیلا به تمام معنا یک خانوم بود، هم از لحاظ خانه داری، هم از لحاظ حیا و عفت و هم از لحاظ روابط با خانواده هایمان عالی بود.

ولی من هیچ حسی نسبت به او نداشتم. با مرتضی پسر عموی لیلا خیلی دوست بودم و هر روز به او در مغازه اش که نقره فروشی بود، سر می زدم. در این رفت و آمدها متوجه خانمی شدم که بسیار با مرتضی صمیمی بود و کم کم با من هم صمیمی شد و هر هفته به ما سر می زد و با یکدیگر هم صحبت می شدیم.

بعد از مدتی تا به خودم آمدم، متوجه شدم در خانه هم به فکر سیما هستم. قبل از خواب باید شب بخیر سیما را می خواندم و می خوابیدم.

چون شرایطم در خانه تغییری نکرده بود، همسرم شک نمی کرد. تا جایی که بعد از تمام شدن وقت اداری و کارم به خانه سیما می رفتم.

سیما زن مطلقه ای بود که به تنهایی زندگی می کرد، انگار تازه زندگی ام را شروع کرده بودم. بریز و بپاش هایی که پسران جوان در قبال نامزد و عروس تازه شان می کردند را چندین برابر انجام می دادم، احساس می کردم با این کارم سیما را بیشتر وابسته خواهم کرد، ولی گاهی اوقات توقعات سیما فراتر از توانم می شد با این حال همچنان تنها کلامم در مقابل او چشم، بله.

وقتی پا را فراتر گذاشتم، لیلا اعتراضاتش را شروع کرد و با کنکاش هایی که با کمک برادرش و مرتضی کرد همه چیز نقش بر آب شد.

تا آن زمان عدم حضور گاه و بیگاه لیلا برایم خوشامد بود و از این فرصت برای رسیدن به سیما استفاده می کردم، ولی آن موقع که گفت برای همیشه می روم، شکستم یک ساعت هم نوانستم دوری او را تحمل کنم به سیما پناه بردم. باز نمی توانستم بی خیال لیلا شوم، تازه متوجه شدم که لیلا تمام زندگی ام بوده ولی به سادگی او را از دست دادم.

سیما هم ساز مخالفش را کوک کرد و کم کم روابط مان تیره و تار شد، رفت و آمدم کم شده بود و بیشتر در خانه خودم تنها می نشسیتم به اشتباهاتم فکر می کردم و حسرت زندگی را خوردم که نتوانستم، لذت واقعیش را درک کنم. یعنی لیاقتش را نداشتم. بعد از مدتی که از سیما خبر نداشتم و در خانه اش هم نبود مرتضی گفت که از ایران رفته است. با هزینه ها و کارهایی که من برایش کرده بودم و حق خانواده ام بود.......  

نظریه کارشناس

زندگي مشترك نيز مانند هر امر و پديدة ديگر، آسيب هاو آفت هاي خاص خود را دارد و يكي از اين آسيبهاي بزرگ و عمدة زندگي مشترك، وجود خیانتزناشویی است.ميدانيم كه خیانت زناشویی از ديرباز تاكنون ادامه دارد، يعني از زماني كه پيوند ازدواج در جامعه مجاز شمرده شد.

اين واقعيت كه خیانت زناشویی كار خطايي است و حتي گناه شمرده ميشود، از طريق جامعه در وجود ما كاشته شده است ودر فرهنگ و دين ما وجود دارد و ما با آن  بزرگ مي شویم .

به رغم تكفير اجتماعي و ديني خیانت زناشویی، اين پديده هميشه مطرح بوده و با ما است. بی وفایی و خيانت، چنانچه در خانواده اي روي دهد، بيش از همه همسري را كه مورد بيوفايي واقع شده، مورد آسيب قرار خواهد داد و موجب مختل شدن بهداشت روان و از دست دادن تعادل عاطفي و رفتاري وي خواهدشد.

در ميان برخي از زوجين به مرور زمان يك نوع جدايي عاطفي و روابط كور به وجود ميآيد و راحتتر به جدايي عاطفي تن ميدهند.

تحريك نشدن و عدم كنجكاوي نسبت به مسائل فردي ديگر موجب ميشود، فرصت ايجاد روابط جديد زناشویی و ساير روابط عاطفي و گشودن راههاي جديد بين دو زوج پيش نيايد و در اين ميان، زوجين براي رسيدن به روابط عاطفي مناسب و ارضاي احساسات و عواطف ممكن است به روابط نامشروع روي آورند.

در این خصوص آموزش قبل از ازدواج براي جوانان و زوجها دربارة چگونگي برقراري روابط عاطفي، دوستانه و صميمانه با همسر و نیزبالا بردن سطح تعهد و سلامت روان در بين جوانان و زو جها میتواند اقدامی پیشگیرانه جهت بروز این بحران باشد.

تهیه شده در : مرکز مشاوره آرامش فرماندهی انتظامی استان مازندران

نام فرستنده :
ایمیل گیرنده :