تازه ها

چهارشنبه 11 اسفند 1395-19:56 کد خبر:26704

علی (سعداله)ولی زاده

یک عمر جفا دیدیم!


دل نوشته ای از یک همکار به مرحوم استاد حسین طیبی

سال 1364 من با چهارسال سابقه کار در کمیته فرهنگی جهاد سازندگی استان مازندران به اتفاق هنرمندان عزیزآقایان رستم کیا ،منوچهر کریمی، احمدداداشی و...در سازمان مذکور تاتر کار می کردیم و غالب شبها نیز با آپارات سیار فیلم های 16 میلی متری را در روستاها نمایش می دادیم .ضمن اینکه من با اداره ادبی و هنری ارشاد ساری به ریاست مرحوم استاد حسین کلامی هم ارتباط تنگاتنگ داشتم و همین ارتباط ودرخواست مرحوم کلامی باعث انتقالم به اداره کل ارشاد اسلامی مازندران با پست سازمانی بازیگر تاتر شد .در زمانی اندک با همکارانم در دوایر مختلف اداره ارشاد آشنا تر شدم و با مرحوم استاد حسین طیبی که پست سازمانی نوازنده آهنگ های انقلابی را به عهده داشت هم اتاق شدم مدت کوتاهی از همکاری ما گذشته بود که روزی مرحوم استاد به من گفت: " ته باید کوهی بوهی!"با خنده گفتم:"آقای طیبی چه چی باعث بهیه که به این نتیجه برسی هی؟"باصلابت خاصی گفت : چون همه چیزت شبیه منه رفتار،کردار،اخلاق،دست ودلبازیت، کله گرمیت و...گفتم درست فرمودیدمن کوهی هستم و و البته پرکوهی هستم باصدای بلند خندید وبغلم کردوگفت:یک سری ویژگی ها وخصایص و صفات حسنه هست که مخصوص ما کوهی هاست ! باز خندید و این بارمحکم تر بغلم کردومن هم احساس غرور کردم و همراه استاد از ته دل خندیدم .یکی دو سالی گذشت و من نمایشنامه(گالش منزل) رانوشته و آماده تمرین برای اجرای عمومی کردم (1366) این نمایش داستان دانشجوی جوانی بود که از دست ساواکی ها فرار کرده و به یکی از گالش منزل های جنگل های انبوه ساری درآن سالها پناهنده شده بود. نمایشنامه نوشته شده بود اما هنوز اسمی برآن نگذاشته بودم .در یکی از روزهای اداری که نمایشنامه را پاکنویس می کردم بنابه خواسته استاد داستان را تعریف کرده و گفتم هنوز اسمی ندارد . مانده ام برای اسمش! استاد چایش را سرکشید و سیگاری روشن کرد وگفت: اسم نمایش رو بذار(گالش منزل) ! اول جدی نگرفتم اما بعداز چند دقیقه احساس کردم اسم با مسمایی است . ذوق کردم و گفتم: استاد متشکرم تصویب شد! دوماه از تمرین نمایش گذشته بود اما هنوز بازیگر یکی از نقش ها که باید در صحنه لله وا  می زدو می خواند را پیدا نکرده بودم کلافه و دمق بودم .آقای طیبی استکان چای جلویم گذاشت و گفت: آقای ولی زاده پرکوهی ته کشتی غرق بهیه؟گفتم :حسین جان یک بازیگر می خواهم که بتواند لله وا  بزند و بخواند اما هنوز کسی را پیدا نکردم .شانه هایم را چنگ زد و گفت :برای همین ناراحتی گفتم :بازیگر زیاد است اما کسی نیست که بتواند لله وا  بزند و بخواند .برای همین اجرای این نمایش با این همه وقت و انرژی که تا حالا صرفش کردم کنسل می شود. خیلی جدی به حرف آمد که آقای ولی زاده پرکوهی تو حسین طیبی بنافتی را دست کم گرفتی؟ مات نگاهش کردم و چیزی نگفتم . پرسید ساعت تمرین نمایش کی است؟ میدانستم که استاد در موسیقی همه فن حریف است می دانستم که در لله وا نوازی نابغه ودر سرنا ،نی و قره نی استاد است و بارها روی صحنه میدان داری کرد اما بازیگری در تاتر؟ باورش برایم سخت و دشوار بود .اما آمد و پا به پای بچه های گروه تمرین کرد و شد بازیگر نقش مش قربان در نمایش گالش منزل !حال اگر خاطره ای از اجرای نمایش مذکور در یاد انبوه تماشاگران آن سالها باقی مانده باشد که باقی ماند .بدون شک اجرای موفق نقش وساز و آواز استاد حسین طیبی از دلایل مهم آن است با استاد سال های سال در اداره عمر گذراندیم ،شادی کردیم وغصه خوردیم یامهرورزیدیم اما به اندازه تمام عمرمان جفا دیدیم! یادم می آید که استاد در سال های نه چندان دور که فرزند هنرمندشان ارسلان عزیزدر لله وا  و آواز به مهارتی مثال زدنی دست یافته بودند بارها از مسئولان وقت اداره تقاضای جذب فرزند عزیزش را کرده بود که در ادوار مختلف هرگز به این تقاضا جوابی مثبت داده نشد. همانطور که به همین تقاضای مرحوم استاد حسین کلامی هرگز پاسخی داده نشدو همانطور که به تقاضای این حقیر هم هرگز پاسخی داده نشد و به تقاضای هیچ همکار عزیزی در این اداره کل در این مورد بخصوص پاسخ مثبت داده نشده است حال  آنکه در تمام ادارات دیگر بعد از بازنشستگی پدر حداقل یک فرزند جایگزین می شد یا می شود. البته در اداره سر مسئولان عزیز شلوغ است و آنقدر شبانه روز در حال ترویج فرهنگ و هنر هستند که شاید تا به حال حتی وقت خواندن تقاضاهای همکاران را ندارند. اصلا به مدیران اداره ارشاد چه مربوط است که کارمندشان چه مشکل و چه دغدغه ای دارد ؟ما هم عجب انتظاراتی از مدیران خدوم خود داریم ! شماها آقایان مدیران ارشاد مارا ببخشید . بخشش با بزرگان است و شما بزرگید ! حسین جان ، استاد طیبی عزیز !همه مردم شهر هم می دانند که به اندازه جایگاه و هنرت مسئولان هنری مربوطه سراغی از شما نگرفتند و قدر شمارا ندانستند و بر صدرت ننشاندند دل بد مکن استاد که این نوارمظلومیت هنرمندان همچنان ادامه خواهد داشت اما حسین جان بفرموده خودت ما هنرمندان دلخوش به حمایت مردم عزیزمان هستیم همین مردمی که شما راسواربرقلبشان تا بهشت موعود مشایعت کردند.این بهشت مبارکت باد و دیداربه قیامت !

* علی(سعداله)ولی زاده

* نویسنده و کارگردان ، کارشناس سابق هنری و بازنشسته ارشاد مازندران

نام فرستنده :
ایمیل گیرنده :